آيا آرزو داريد كه آرام و خونسرد و خوددار باشيد و فرصت كافي براي آنچه دلخواه شماست در اختيار داشته باشيد؟ اگرچه رسيدن به اين هدف مشكل به نظر مي رسد، اما با كمي تلاش و تجديدنظر در افكار و اعمال مي توان به آن نزديك شد.
بهتر است راهكارهاي پيشنهادي ما را رعايت كنيد:
فراموش نكنيددر دنياي شلوغ و پر استرس امروز به دست آوردن تكه اي آرمش مي تواند غنيمت بزرگي باشد آيا ذاتا هميشه مسوول امور و عهده دار نظم و ترتيب هستيد؟
افراد پركار و فعال اغلب احساس مي كنند همه كارها بايد تحت كنترل آنها باشد، خصوصا مواقعي كه هدف خاصي مدنظرشان است.
بنابراين سعي كنيد براي يك بار هم اين عادت كنترل كردن را رها كنيد و بگذاريد زندگي مسير خود را بپيمايد.
به عنوان مثال بگذاريد ديگران برنامه سفر دستجمعي يا پيك نيك را سازماندهي كنند و نتيجه حاصله را بدون هيچ اظهارنظري بپذيريد و ببينيد چه احساسي به شما دست مي دهد. اين كار ممكن است براي شما پردغدغه و براي ديگران شگفت انگيز باشد، ولي آرامشي كه برايتان به ارمغان مي آورد، ارزش دارد.
مسووليت هاي متعدد را نپذيريد
ممكن است از اين كه همواره كارهاي بسياري را با هم انجام مي دهيد به خود بباليد، ولي قطعا در عين كار احساس عدم تمركز، نگراني و خستگي مي كنيد.
خانمها اكثرا از اين كه قادرند چندين كار را همزمان انجام دهند به خود مي بالند وليكن در نهايت از اين عمل آسيب مي بينند.
بنابراين در عهده داري كارها هوشيار باشيد؛ يعني كارها را يك به يك و به نوبت انجام دهيد. قدر لحظه هاي عمر خود را بدانيد و از انجام كاري كه عهده دار هستيد، لذت ببريد تا پس از اين كه كار را به نحو احسن انجام داديد، احساس موفقيت كنيد.
به موفقيت هاي خود بها دهيد
هميشه توجه داشته باشيد كه موفقيت ، پيروزي هاي بعدي را به دنبال مي آورد و احساس خود كم بيني را از انسان دور مي كند. كافي است تنها به يك چيز كه موجب بالندگي شماست و يا يك زمينه كه در آن موفق بوده ايد فكر كنيد. ارزشمند بودن خود را مورد تاييد قرار دهيد.
اين بار كه در مسير كم ارزش پنداشتن خود قرار مي گيرد، سعي كنيد موفقيت هايتان را مرور و تامل كنيد. با اين عمل همه امور را در دورنمايي مثبت قرار مي دهيد و احساس آرامش خواهيد كرد.
به نيازهايتان اهميت دهيد
هميشه به فكر راضي و خوشحال كردن ديگران بودن كافي نيست ، كمي هم به فكر نيازهاي معقول و مقبول خود باشيد. اين دليل بر خودخواهي نيست.
به نقطه نظرات ديگران گوش دهيد، ولي اگر لازم مي دانيد براي اين كه فرصت كافي براي پاسخ داشته باشيد به آنها بگوييد براي فكر كردن و تصميم گرفتن درباره آن موضوع نياز به زمان داريد. در عين حالي كه انعطاف پذير هستيد نسبت به احساسات و عواطف خود نيز واقع گرا و بي رودربايستي باشيد.
اين را بدانيد كه اين گونه برخورد با مسائل حتما با موفقيت توام خواهد بود. اگر رك بودن شما را به وحشت مي اندازد ابتدا از مسائل كوچك شروع كنيد و بعد به مسائل بزرگتر بپردازيد تا بدين وسيله گستره آرامش خود را افزايش دهيد.
از كار خود لذت ببريد
اگر همواره در حال مسامحه و طفره رفتن از انجام كاري هستيد و يا احساس مي كنيد براي انجام كاري تحت فشار هستيد، علامت اين است كه از كاري كه انجام مي دهيد لذت نمي بريد. واقعيت امر اين است كه شما به هر حال ناچاريد اين كار را انجام دهيد، پس روي جنبه هاي لذت بخش آن تمركز كنيد؛ مثلا حس خوبي كه به نظم درآوردن امور مي دهد و يا مورد تقدير و ستايش قرار گرفتن از بابت رسيدن به نتايج مطلوب تكيه كنيد.
اين ديدگاه مثبت مي تواند تنش هاي درون شما را بزدايد و به شما فرصت دهد كه دريابيد چه تغييرات درازمدتي را مي توانيد ايجاد كنيد.
انعطاف پذير باشيد لزوم يك برنامه روزمره براي تنظيم نيازهاي زندگي بسيار خوب و معقول است ولي نبايد اصرار و اجبار در رعايت آن موجب تنش و اضطراب شما شود.
سختگيري و جدي بودن زياد سبب مي شود فرصتها را از دست بدهيد و تاكيد براي اجراي آن برنامه انرژي خود را بيهوده تلف كنيد در مواقعي كه لازم مي دانيد روش و تاكتيك خود را تغيير دهيد تا در كارهايتان موفق تر و در رسيدن به اهدافتان خلاق تر شويد.
انعطاف پذيري به شما آرامش بيشتري مي دهد چون به شما فرصت مي دهد حين انجام كار روش خود را انتخاب كنيد.
بين كار و زندگي تعادل برقرار كنيد
تداخل و ادغام زندگي كاري و اداري با زندگي خصوصي باعث اختلالات فيزيكي و عاطفي است برنامه و زماني را براي توقف كار انتخاب كنيد و به آن پايبند باشيد. در خانه به كار فكر نكنيد و توجه خود را به زندگي خانوادگي معطوف داريد.
مواردي پيش مي آيد كه اين كار برايتان مقدور نيست ، ولي سعي كنيد بيشتر موارد اين مساله را رعايت كنيد.
عكس العمل هايتان را عوض كنيد
ممكن است همواره در تغيير شرايط تنش آفرين موفق نباشيد، ليكن باتغيير دادن ديدگاه خود نسبت به آن مي توانيد احساسات خود را عوض كنيد.
اگر كسي دير به سر وعده مي آيد شانه هايتان را به علامت بي تفاوتي بالا نيندازيد و از وقت آزادي كه به دست آورده ايد لذت ببريد. اگر كسي بي ادب و پرخاشگر است اين گونه تلقي كنيد كه او مبتلا به فشار خون بالا مي شود و نه شما.
ذهن و روح خود را شاد كنيد
ذهن و روان خود را با ديدن و شنيدن كارهاي هنري ، زيبا و آراسته كنيد. از نمايشگاه هاي هنري ديدن كنيد و به موسيقي گوش فرا دهيد و بر زيبايي هاي يك گل تمركز كنيد.
دنياي امروز استرس هاي مختلفي دارد كه بعضي از اين استرس ها مختص محيط كار است. نزاع با يك همكار، محروم شدن از پاداش، دير رسيدن به سر كار و فشار هيأت مديره يا رؤساي سازمان به مدير را مي توان نمونه هايي از استرس هاي محيط كار ناميد . مديران براي اين كه بهداشت رواني محيط كار را تأمين كنند بايد با مفاهيم اساسي بهداشت رواني آشنا شوند. مديران بايد توجه داشته باشند كه مديريت اثربخش نيز بدون توجه و اعتماد به سلامت رواني كاركنان حاصل نمي شود و براي رسيدن به اين مهم بايد اصول بهداشت رواني در سازمان را رعايت نمايند.مطلب ذيل به موضوع فوق مي پردازد.
اصول بهداشت رواني در سازمان :
۱- ايجاد جو صميميت، همدلي، صداقت، همكاري و احترام متقابل در ميان كاركنان سازمان.
۲- پرهيز از اعمال روش هاي مبتني بر زور و اجبار در محيط سازمان.
۳- شناسايي استعدادهاي بالقوه كاركنان تحت نظارت سازمان و فراهم ساختن رشد و شكوفايي اين استعداد در حد توان و امكانات سازمان.
۴-پرهيز از قضاوت هاي كوركورانه و مبتني بر پيشداوري در مورد كار و رفتار كاركنان سازمان. استرس و نگراني هاي افراد نسبت به كار ، خانواده و نگراني هاي مادران كارمند نسبت به وضع كودكان خود، وضع اقتصادي، انتظارات سازمان از كارمندان و… همگي سبب مي شود كه فرد از لحظه بيداري بامداد تا هنگام آرميدن شامگاه همواره دچار هيجان ها، تنش ها، نگرانيها و اميدهاي گوناگوني باشد كه گاه با ظرفيت بدني، عصبي و رواني وي متناسب نيست و افراد و سازمان را دچار مشكل مي كند.اگر سازمان به سطح توليد مناسب برسد اما كاركنان سازمان افراد عصبي، افسرده، ناراحت و پرخاشگر در انتظار فرصتي تا پريشانيهاي رواني خود را با كم كاري، ترور شخصيت يكديگر، غيبت، شايعه پراكني و ايجاد سوانح و حوادث و به شيوه اي مخرب نشان دهند در اين صورت آيا مي توان چنين جامعه اي را سالم يا موفق دانست؟ شكي نيست كه پاسخ به اين سؤال منفي است بنابر اين مي توان گفت نقش و وظيفه ديگر هر مدير لايق، دورنگر و كاردان، تأمين بهداشت رواني كاركنان سازمان است.
بهداشت رواني به سه قسمت تعريف مي شود :
۱-نگراني هاي مربوط به خود
۲- نگرش هاي مربوط به ديگران
۳- نگرشهاي مربوط به زندگي.
نشانه هايي وجود دارد كه ما را از دشواريهاي رواني، به ويژه در خود فرو رفتن، پرخاشگري، خودمداري، بي اعتمادي شديد، احساس ناتواني و وابستگي مطلع سازد. به علاوه براي داشتن بهداشت رواني خوب شرايطي وجود دارد كه عبارتند از : روبه رو شدن با واقعيت، كم توقع بودن، دشمني نكردن با ديگران و كمك رساني به مردم.
تعريف بهداشت رواني در محيط كار :
بهداشت رواني در محيط كار يعني مقاومت در مقابل پيدايش پريشانيهاي رواني و اختلالات رفتاري در كاركنان سازمان و سالم سازي فضاي رواني كار به نحوي كه هدف هاي چندگانه زير تأمين شود:
۱-هيچ يك از كاركنان سازمان به دليل عوامل موجود در سازمان گرفتار اختلال رواني نشوند.
۲-هر يك از كاركنان از اينكه در سازمان محل كار خود به فعاليت اشتغال دارند احساس رضايت كنند و علاقه مند به ادامه كار در آن سازمان باشند.
۳-هر يك از كاركنان سازمان نسبت به خود، رؤسا، همكاران خود و به طور كلي نسبت به جهان اطراف خود و خصوصاً نسبت به جايگاه خود در سازمان احساس مثبتي داشته باشند.
-۴ همه كاركنان سازمان قادر به ايجاد روابط مطلوب با محيط كار و عوامل موجود در آن باشند.
اصول بهداشت رواني در سازمان
۱-ايجاد شرايطي كه كاركنان سازمان با اعتقاد قلبي و با صميميت براي خود و همكاران خويش احترام قائل باشند.
۲-پرهيز از اعمال روشهاي مبتني بر زور و اجبار در محيط كار :
۳- شناسايي استعدادهاي بالقوه كاركنان تحت نظارت و سپس فراهم ساختن شرايط لازم براي رشد و شكوفايي اين استعداد توسط مديران سازمان.
۴-شناسايي دلايل واقعي كم كاري، غيبت از كار، بي حوصلگي و بي علاقگي به كار، كم توجهي و بي دقتي كاركنان توسط مدير و پرهيز از قضاوتهاي كوركورانه و مبتني بر پيش داوري نسبت به اساس رفتار انسان.
۵-آشنا ساختن كاركنان با واقعيت هاي محيط كار و حذف آن دسته از معيارها و عوامل سازماني كه از لحاظ اخلاقي، انساني و فرهنگ سازماني صحيح تلقي نمي شود. بنابر اين مديران بايد تلاش كنند تا محيط كار براي كاركنان اضطراب آور نباشد و كارمندان احساس امنيت شغلي كنند و با شادي و نشاط و شوق و انگيزه به دور از هر گونه خشم و درگيري بيهوده به وظايف خود عمل نمايند.
عوامل تشكيل دهنده محيط كار
۱-عوامل فيزيكي، در اين بخش جنبه هاي فيزيكي محيط كار مورد بحث قرار نمي گيرد. ۲- عوامل انساني
الف- شخصيت و رفتار در سازمان : شخصيت از عناصر متعددي تشكيل مي شود كه رفتارهاي انساني محصول شخصيت انسان است و صفات شخصيتي بر رفتار اثر مي گذارد.
در اين جا صفاتي كه رفتار سازماني را تحت تأثير مي گذارد عبارتند از :
۱-عزت نفس : عزت نفس يعني نظر شخص درباره خود، اين نظر از طريق ارزشيابي هر شخصي از رفتارها، ظاهر، هوش، موقعيت اجتماعي خود و از طريق ارزشيابي ديگران از خود در او رشد مي يابد و بر نوع كار نيز اثر دارد .مثلاً كسي كه عزت نفس بالايي دارد، در كار زياد خطر مي كند و به دنبال كارهاي سطح بالا مي رود و كارهايي را جستجو مي كند كه نياز به رقابت هاي زيادي دارد. به انتقاد، حساسيت زيادي نشان مي دهد و هدف هاي زيادي دارد و براي رسيدن به آنها تلاش هاي طاقت فرسا انجام مي دهد. بنابر اين يك مدير سازمان بايد براي كاركنان خود رقابت هايي به وجود آورد كه آنها بتوانند موفقيت هايي به دست آورند و از اين طريق عزت نفس خود را رشد دهند و احساس نمايند براي كارهاي بالاتر شايستگي دارند.
۳-منبع كنترل: منظور از منبع كنترل اين است كه شخص تا چه اندازه بر زندگي خود اثر داشته باشد. كساني كه منبع كنترل دروني دارند سازندگان اصلي خود هستند. اما كساني كه منبع كنترل بيروني دارند معتقدند كه آنچه بر سر آنها مي آيد اصولاً محصول شانس يا تصادف است. كساني كه منبع كنترل دروني دارند بر رفتار خود تسلط دارند. در مقابل پاداش ها و تنبيه هاي زندگي اثر گذارند و هرگز منفعل و ناتوان نيستند. بر عكس كساني كه منبع كنترل بيروني دارند ترجيح مي دهند زير نظر مديران مقرراتي و مقتدركار كنند: بدين ترتيب يك مدير مي تواند با تعيين منبع كنترل كاركنان سازمان، انگيزش و رضايت آنها را بهبود ببخشد و در نتيجه به بالا بردن سطح بهداشت رواني كمك نمايد. براي مثال بايد كساني كه منبع كنترل دروني دارند را در تصميم گيريها شركت دهند. اما كارهاي سازمان يافته تر و با دستورالعمل هاي روشن تر را در اختيار كساني بگذارد كه منبع كنترل بيروني دارند.
۳-عدم انعطاف پذيري: انسان غير قابل انعطاف كسي است كه در عقايد و باورهاي خود انعطاف ناپذير است. تمايل دارد زندگي را كلاً تهديدكننده درك كند و قدرت قانون را مطلق به حساب آورد. اين افراد وقتي به قدرت مي رسند و مديريت را به عهده مي گيرند بهتر كار مي كنند اما از نظرات ديگران در تصميم گيري استفاده نمي كنند. آنها در گروه هاي سازمان يافته بهتر كار مي كنند.
۴-درون گرايي و برون گرايي: مديران اصولاً افراد برون گرا هستند. برون گرايان در محيط هاي كاري زنده، پرجمعيت و فعاليت هاي مختلف بازده بهتري دارند، در حالي كه درون گرايان در محيط هاي آرام بهترين بازده را به دست مي آورند و در فعاليت هايي كه پشتكار، تمركز، دقت، تفكر و حوصله زياد نياز دارد بهتر موفق مي شوند.
ب- نگرش ها و رفتارها در كار: نگرش، عبارت است از احساس مثبت يا منفي نسبت به يك شخص يا يك شي ء. وقتي مي گوييم فلان شخص يا فلان شي ء را دوست نداريم، در واقع نگرش خود را بيان مي كنيم. نگرش ،رفتار را تحت تأثير قرار مي دهد اما الزاماً آن را پيش بيني نمي كند به برخي از نگرش ها بر حسب اثري كه بر روي رفتار انساني دارند اشاره مي شود.
۱-رضايت مندي شغلي :
رضايت مندي شغلي عبارت است از يك حالت هيجاني مثبت كه نظر شخصي كاركنان را در مورد كار خود يا جو حاكم در محيط كار منعكس مي سازد. اين رضايت براي مديران مهم است زيرا كارمند راضي، بازده خوبي دارد، غيبت نمي كند، حادثه نمي آفريند، باند تشكيل نمي دهد. نقش مديريت طرح ريزي محيطي است كه از لحاظ مادي و اجتماعي خشنودكننده باشد. لازم است به منظور حصول اطمينان از اين كه كاركنان مهارت ها و توانايي هاي لازم را دارند فرايندهاي گزينش و آموزش در سازمان به كار روند.
۲-همانندسازي با سازمان :
همانند سازي نگرشي است كه بر طبق آن شخص ارزش هاي سازمان و خود را همانند سازي مي كند و دو نوع است.
۱-همانند سازي عاطفي
۲- همانندسازي توافقي.
كسي كه همانندسازي عاطفي دارد دوست دارد در سازمان باقي بماند و هدف و ارزش هاي سازمان را مثل هدف ها و ارزش هاي خود مي داند. براي اداره هر چه بهتر سازمان تلاش هاي لازم را به كار مي گيرد. آرزو مي كند وابسته به سازمان باشد. درستكار است و نفع سازمان را بر منافع شخصي خود ترجيح مي دهد.وقتي شخصي داراي همانندسازي توافقي است تنها به اين علت كه كار ديگري را نمي تواند انجام دهد در سازمان مي ماند . او مي ترسد كه مبادا امتيازها و برتري هاي به دست آمده در طول زمان را از دست بدهد.
۳-تغيير نگرش ها :
كساني كه نگرش منفي دارند براي سازمان تهديد محسوب مي شوند، زيرا مي توانند بقيه كاركنان را نيز به سوي افكار منفي سوق دهند؛ از راه قانع سازي مي توان نگرش ها را تغيير داد. كسي كه مي خواهد ديگري را قانع كند بايد شخصي معتبر و بي طرف باشد. ظاهري جذاب و رفتاري عاطفي داشته باشد. كسي كه عزت نفس پايين داشته باشد زودتر قانع مي شود زيرا كمتر به خود اعتماد دارد.
۴- فرايند اسناد:
فرايند اسناد يعني تلاش در سنجش و ارزشيابي دقيق مردم بر اساس رفتار آنان. كساني كه از نظر منبع كنترل دروني نمره بالايي به دست مي آورند، رفتار خود را به علت هاي دروني نسبت مي دهند. كساني كه نياز به پيشرفت قوي دارند موفقيت ها را به مهارت ها و شكست ها را به عدم مهارت خود نسبت مي دهند. اين نوع اسناد معمولاً احساس ناشايستگي، بي لياقتي و حالت افسردگي بوجود مي آورد كاركنان شكست هاي خود را با شماتت كردن مافوق يا همكاران، يا نسبت دادن به نارسايي ها، عقب ماندگي ها و بي نظمي سازمان تبيين مي كنند. اين رفتارها به آساني مي تواند تعارض هايي بوجود آورد و كار گروهي را تخريب كند.
۵- تعارض :
تعارض در سازمان يعني اختلاف كلي، جزيي، واقعي يا احساسي بين نقش ها، هدف ها، قصدها و علائق يك يا چند فرد، گروه يا خدمات. مفهوم تعارض، مفاهيم ديگري را نيز منعكس مي كند از جمله، عدم تفاهم و مشاجره تفاوت و عدم توافق، عدم انطباق هدف ها يا روش ها، محدوديت منابع و فشارهاي ناشي از فوريت كارها و پيامدهاي ناشي از آنها نيز عناصري هستند كه ظهور تعارض ها را مساعد مي كنند. مديران بايد وجود تعارض ها را يك امر واقعي تلقي كند. البته هدف اين نيست كه به محض احساس وجود تعارض، همه نيروها را بسيج كنند تا آن را از بين ببرند بلكه بخش عظيمي از فعاليت مديران براي حل تعارض ها صرف مي شود. آنچه در تعيين نتيجه اهميت دارد شيوه حل تعارض است زيرا تعارض بلندمدتآثار رواني و جسماني وخيمي دارد. از آثار رواني آن مي توان به اختلالات نوروتيك(اختلالات رواني خفيف) و از آثار جسماني آن به اختلالات سايكوسوماتيك از قبيل زخم معده، كهير، يبوست، سردردهاي عصبي و… اشاره كرد.
اينک که من از دنيا ميروم بيست وپنج کشور جزء امپراتوري ايران
است. و در تمام اين کشور ها پول ايران رواج دارد وايرانيان در
آن کشور ها داراي احترام هستند . و مردم کشور ها در ايران نيز
داراي احترام هستند.
جانشين من خشايار شا بايد مثل من در حفظ اين کشور ها
بکوشد . وراه نگهداري اين کشور ها آن است که در امور داخلي
آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.
اکنون که من از اين دنيا مي روم تو دوازده کرور در يک زر در
خزانه سلطنتي داري و اين زر يکي از ارکان قدرت تو ميباشد .
زيرا قدرات پادشاه فقط به شمشير نيست بلکه به ثروت نيز
هست . البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين ذخيره بيفزايي نه
اينکه از آن بکاهي . من نمي گويم که در مواقع ضروري از آن
برداشت نکن ، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است که هنگام
ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولين فرصت آنچه برداشتي
به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پيوسته
وسايل رضايت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبار هاي غله در نقاط مختلف
کشور هستم و من روش ساختن اين انبار ها را که از سنگ
ساخته مي شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون
انبار ها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن بوجود نمي آيند و
غله در اين انبار ها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو
بايد بعد از من به ساختن انبار هاي غله ادامه بدهي
تا اينکه همواره آذوقه دو و يا سه سال کشور در آن انبار ها
موجود باشد . و هر ساله بعد از اينکه غله جديد بدست آمد از غله
موجود در انبار ها براي تامين کسري خواروبار از آن استفاده کن
و غله جديد را بعد از اينکه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به
اين ترتيب تو هرگز براي آذوغه در اين مملکت دغدغه نخواهي
داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشکسالي شود .
هرگز دوستان ونديمان خود را به کار هاي مملکتي نگمار و براي
آنها همان مزيت دوست بودن با تو کافي است . چون اگر دوستان
ونديمان خود را به کار هاي مملکتي بگماري و آنان به مردم ظلم
کنند و استفاده نامشروع نمايند نخواهي توانست آنها را به
مجازات برساني چون با تو دوست هستند و تو ناچاري رعايت
دوستي بنمايي .
کانالي که من ميخواستم بين شط نيل و درياي سرخ بوجود بياورم
هنوز به اتمام نرسيده و تمام کردن اين کانال از نظر بازرگاني و
جنگي خيلي اهميت دارد تو بايد آن کانال را به اتمام برساني و
عوارض عبور کشتي ها از آن کانال نبايد آنقدر سنگين باشد که
ناخدايان کشتي ها ترجيح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اينکه در اين قلمرو ،
نظم و امنيت برقرار کند ، ولي فرصت نکردم سپاهي به طرف
يونان بفرستم و تو بايد اين کار را به انجام برساني . با يک
ارتش قدرتمند به يونان حمله کن و به يونانيان بفهمان که پادشاه
ايران قادر است مرتکبين فجايع را تنبيه کند .
توصيه ديگر من به تو اين است که هرگز دروغ گو و متملق را به
خود راه نده ، چون هردوي آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم
دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط
نکن ، و براي اينکه عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون
ماليات وضع کردم که تماس عمال ديوان با مردم را خيلي کم کرده
است و اگر اين قانون را حفظ کني عمال حکومت با مردم زياد
تماس نخواهند داشت .
افسران وسربازان ارتش را راضي نگه دار و با آنها بدرفتاري
نکن . اگر با آنها بد رفتاري کني آنها نخواهند توانست معامله
متقابل کنند . اما در ميدان جنگ تلافي خواهند کرد ولو به قيمت
کشته شدن خودشان باشد و تلافي آنها اينطور خواهد بود که
دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اينکه وسيله
شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو
بتوانند بخوانند وبنويسند تا اينکه فهم وعقل آنها بيشتر شود
وهر چه فهم وعقل آنها بيشتر شود ، تو با اطمينان بيشتري
ميتواني سلطنت کني . همواره حامي کيش يزدان پرستي باش . اما
هيچ قومي را مجبور نکن که از کيش تو پيروي نمايد و پيوسته و
هميشه به خاطر داشته باش که هرکس بايد آزاد باشد و از هر
کيش که ميل دارد پيروي نمايد .
بعد از اينکه من زندگي را بدرود گفتم . بدن من را بشوي و آنگاه
کفني را که من خود فراهم کرده ام بر من به پيچان و در تابوت
سنگي قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است
مسدود نکن تا هرزماني که ميتواني وارد قبر بشوي و تابوت
سنگي مرا در آنجا ببيني و بفهمي ، که من پدر تو پادشاهي مقتدر
بودم و بر بيست وپنج کشور سلطنت ميکردم ،مردم و تو نيز مثل
من خواهي مرد
. زيرا سرنوشت آدمي اين است که بميرد ، خواه پادشاه بيست
وپنج کشور باشد خواه يک خارکن و هيچ کس در ان جهان باقي
نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست مي آوري وارد
قبر من بشوي و تابوت را ببيني ، غرور وخود خواهي برتو غلبه
خواهد کرد ، اما وقتي مرگ خود را نزديک ديدي ، بگو قبر مرا
مسدود نمايند و وصيت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا
اينکه بتواند تابوت حاوي جسد تو را ببيند .
زنهار زنهار ، هرگز هم مدعي وهم قاضي نشو اگر از کسي ادعايي
داري موافقت کن يک قاضي بيطرف آن ادعا را مورد رسيدگي
قرار دهد . و راي صادر نمايد . زيرا کسي که مدعي است اگر
قاضي هم باشد ظلم خواهد کرد .
هرگز از آباد کردن دست برندار . زيرا که اگر از آباد کردن دست
برداري کشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت زيرا اين قاعده
است که وقتي کشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود . در
آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازي را در درجه
اول قرار بده .
عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته
ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولي عفو بايد فقط
موقعي بکار بيفتد که کسي نسبت به تو خطايي کرده باشد و اگر به
ديگري خطايي کرده باشد و تو خطا را عفو کني ظلم کرده اي زيرا
حق ديگري را پايمال نموده اي .
بيش از اين چيزي نميگويم اين اظهارات را با حضور کساني که
غير از تو در اينجا حاضر هستند ، کردم . تا اينکه بدانند قبل از
مرگ من اين توصيه ها را کرده ام و اينک برويد و مرا تنها
بگذاريد زيرا احساس ميکنم مرگم نزديک شده است .