نصرالله مردانی (۱۳۲۶ در کازرون – ۱۳۸۲ در کربلا) چهره ماندگار ادبیات ایران در سال ۱۳۸۲ و شاعر ایرانی است. اشعار مردانی بیشتر در زمینهٔ حماسی و انقلابی است. نصراله مردانی تحت تأثیر غزلهای نو شاعر همشهریاش محسن پزشکیان به غزل روی آورد و به علت پیوند حماسه و غزل مشهور میباشد. کتاب خوننامهٔ خاک اثر مردانی در سال ۱۳۶۴ به عنوان کتاب برگزیدهٔ سال انتخاب شد. مردانی در سال ۱۳۸۲ در کربلا درگذشت و در کازرون به خاک سپرده شد.وی تا قبل انقلاب کارمند بانک ملی بود.
آثار
از آثار وی میتوان به کتابهای قانون عشق، خون نامهٔ خاک، ستیغ سخن، چهارده نور ازلی، گل باغ آشنایی، حافظ از نگاه مردانی، گزیده ادبیات معاصر، آتش نی، قیام نور و سمند صاعقه اشاره کرد.
آخرین اثر نصرالله مردانی «دائرةالمعارف شعر فارسی برای ائمه (ع)» بود که به علت بیماری و مرگ وی به اتمام نرسید و هماکنون نیمه تمام رها شدهاست. قرار بود در این دائرةالمعارف همه شعرهای فارسی که در طول تاریخ برای ائمه (ع) سروده شدهاست، جمعآوری شود و مردانی در زمان حیاتش حدود ۱۰ هزار بیت شعر، را در این اثر جمعآوری کرد. این کتاب بعد از درگذشت مردانی، به ناشری که این کار را به او سپرده بود، پس داده شد و هماکنون متولی ای برای اتمام این کار وجود ندارد.
- آتش نی (۱۳۷۰)
- خوننامهٔ خاک (۱۳۴۶): برندهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی سال ۱۳۶۵
- ستیغ سخن (۱۳۷۱): تذکرهٔ منظوم که در آن نام بیش از دوهزار شاعر از ظهور شعر تا زمان نیما و از بیش از یکصدوپنجاه تذکره نام برده شدهاست.
- قیام نور (۱۳۶۰)
- سمند صاعقه (۱۳۷۴)
- مجموعههای الماس آب
- حافظ از نگاه مردانی (تصحیحی ذوقی از دیوان حافظ)
- گل باغ آشنایی (تألیف و گردآوری)
- شهیدان شاعر
- چهارده نور ازلی
- قانون عشق
مؤسسهٔ فرهنگی هنری مردانی
پس از فوت وی، جمعی از نزدیکان و خانوادهٔ وی اقدام به تأسیس مؤسسهای با نام مؤسسهٔ فرهنگی هنری مردانی جهت ترویج افکار و اندیشههای وی کردند. بنا به وصیت خود مردانی، کتابخانه شخصی وی نیز به این فرهنگسرا اهدا شد. این مؤسسه هماکنون در بوستان مردانی و کنار آرامگاه مردانی واقع شده و از اعضای هیئت امنای این مؤسسه میتوان به افرادی همچون غلامعلی حداد عادل، اسدالله ایمانی (نمایندهٔ سابق ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه سابق شیراز) و محمدحسن مردانی (پسر نصرالله مردانی) اشاره کرد. در حال حاضر مدیریت مؤسسه به عهده شکرالله رضاییان پور است.
کنگرهٔ ستیغ سخن
کنگرهٔ ستیغ سخن در طول یک دهه پس از مرگ وی به صورت متناوب در سه دوره به دبیری خلیل شفیعی و به منظور بزرگداشت نصرالله مردانی در شهرهای کازرون و شیراز برگزار شد.یکی از سالهای این جشنواره به موضوع جنگ نرم اختصاص داشت.
نمونه شعر
قطعه شعر زیر از او در کتاب دبیرستان درج شدهاست:
از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران | پیغام فتح دارند آن سوی جبهه یاران | |
در شط سرخ آتش، نعش ستاره میسوخت | خوننامهٔ نبرد است آیین پاسداران | |
در کربلای ایثار مردانه در ستیزند | رزمآوران اسلام با خیل نابکاران | |
در شام سرد سنگر روشن چراغ خون است | ای آب دیده، تر کن لبهای روزهداران | |
در رزمگاه ایمان با اسب خون بتازند | تا وادی شهادت این قوم سربداران | |
گلگونهٔ شهیدان با خون گل بشویید | تا سرختر نماید رخسار روزگاران | |
هابیلیان کجایید قابیل دیگر آمد | ننگ است جان سپردن در دخمهٔ تتاران | |
در بادهای سوزان نیلوفران خاکی | چشمانتظار آباند ای روح سبز باران | |
ای ابر پرصلابت، آبی ز دیده بفشان | با مرگ لاله طی شد افسانهٔ بهاران | |
بیباوران عالم با چشم دل ببینید | آیینهٔ زمان است این پیر در جماران |
چند شعر دیگری که از مرحوم مردانی در کتابهای درسی به چاپ رسیده:
-
- شعر ” ای خدای بزرگ و هستی بخش ” در دینی چهارم دبستان (تا قبل از تغییر نظام تحصیلی به شش، سه، سه)
- شعر” شب رفت و سپیده سر کشیده ” در کتاب فارسی پنجم دبستان (تا قبل از تغییر نظام تحصیلی به شش، سه، سه)
- شعر “مادر ای مریم بزرگ زمان ” در کتاب فارسی اول دبیرستان (در نظام تحصیلی شش، سه، سه)
- رباعی “بر دوش زمانه لحظهها سنگین بود ” در کتاب ادبات سوم دبرستان (تا قبل از تغییر نظام تحصیلی به شش، سه، سه)
شعر نصرالله مردانی در وصف شهرستان کازرون
بوي گندم بوي باران ميدهي
بوي عطر تازه نان ميدهي
بوي دريا، بوي ساحل، بوي موج
بوي ابر و باد و باران ميدهي
بوي آهنگ دراي كاروان
بوي آتش در زمستان ميدهي
بوي پرچينهاي پرچين تمشك
بوي كشت نوبهاران ميدهي
بوي شبنم روي برگ پونهها
بوي باغ سبز ريحان ميدهي
بوي شببو در پگاه كوهسار
بوي ميخكهاي خندان ميدهي
بوي كندوهاي شيرين عسل
بوي گلهاي بيابان ميدهي
بوي داس و بافههاي زرد جو
بوي خرمنكوب دهقان ميدهي
بوي جنگلهاي انبوه بلوط
بوي آب مشك چوپان ميدهي
بوي نرگسزار دشت كازرون
بوي درياي پريشان ميدهي
بوي نخلستان خرماي جنوب
بوي تابستان سوزان ميدهي
بوي فايز آن دوبيتيساز دل
بوي طاهرهاي عريان ميدهي
بوي شعر شاعران شهر گل
بوي بستان و گلستان ميدهي
بوي شيخ عاشق از دد ملول
بوي خوبي بوي انسان ميدهي
بوي سوز سوختن در خويشتن
بوي آتشسوزي جان ميدهي
بوي خون يوسف گلپيرهن
بوي آه پير كنعان ميدهي
بوي گلگونجامگان سربدار
بوي مردي بوي ايمان ميدهي
بوي عاشوراي خونين حسين
بوي گلزار شهيدان ميدهي
بوي باغ خرم و گلدستهها
بوي مسجد بوي قرآن ميدهي
بوي پايان زمان انتظار
بوي آن خورشيد پنهان ميدهي
شعری از شاعر عزیز به لهجه ی شیرین کازرونی
سِـموُن سُـوْزِ چیشِـتْ ، ماه و سِـتـارَش کی دیده؟
قُپِ سُـرخِ مِثْ گُلِتْ ، گُلوی باهارَش کی چـیـدِه؟
سِـیْـلِ هر کی می کُنی اَلُـوْ مـیُـفْـتـه تـو جُـونِش
اَبرواتْ ، تیر و کموُنِـش ، سی کی آمْـدُوْ کشـیده؟
مو خودُم خوب می دونُسُّم تُو ئی دُنیوی بی صفات
که تُو صحرویْ تنِ تو آهویِ دَسّـی چَـریـــــده!
وَخْـتـی اُفْـتُـوْ صـورتِتْ پَـسْ شُـــوِ زُلفِـتْ میا در
تو چـیـشُـم گُل می کُـنـه سُـرخیِ باغ سَـفـیـدِه
بَسْ که هِشْـتُـم رو کو لُـم بارِ فِراقِـت شُــو و روُز
کَـمَـرُم مِثْ پـیـرِمردا تو رو مَـردُم خَـمـیــــــده
ئی جوری سِـیْـلُـم نَکُ مـامْ یـه روزی آدَم بـیدَم
بَـخُـدا اَ عِشـقِ تو رنگِ تو چِـهْـرَمْ پَـریــــــده
ئی روزا هَر جو می رُم زیـرْ چیشی سِـیْـلم می کُنن
دیگه مَردُم همه دُنْـسَـنْ که مو پامْ سیتْ سُـریـده
اِیْ خُـدا ؛ خِـیْـلی دِلُـم اَ دَسِّ دُنـیـاکـو سـیـرَنْ
نَمْـدونُم تا کی دیگِه بَختِ سـیویْ مو خوابـیـده!