علامه جلالالدین محمد دوانی کازرونی صدیقی مشهور به محقق (۸۳۰ در دوان کازرون – ۹۰۸ هجری قمری)، عارف، حکیم، متکلم و دانشمند بزرگ سدهٔ نهم (برابر قرن پانزدهم میلادی) ایرانی است. بعد از آنکه علوم مقدماتی را در دوان نزد پدرش سعدالدین اسعد دوانی فراگرفت، برای تکمیل تحصیلات، دوان را به قصد شیراز ترک کرد.
وی در آنجا نزد اساتیدی همچون سیدصفیالدین عبدالرحمن حسینی ایجی علوم حدیث، مظهرالدین محمد کازرونی، علوم معقول و ابوطاهر مجدالدین محمد فیروزآبادی و ابنجزری تفسیر را فراگفت و شهرت فراوانی در فارس بهدستآورد؛ بهطوریکه از همه جای دنیا، از روم و آذربایجان و بغداد و هرمز و کرمان و طبرستان و خراسان، دانشپژوهان رهسپار شیراز میشدند و از محضر درس او استفاده میکردند. دوانی، دوباره در زمان سلطنت پادشاهان آق قوینلو بر فارس، به فارس برگشت و مقام قضا را در منطقه با اختیارات تام برعهده گرفت.
پدرش سعدالدین اسعد، از شاگردان محقق مشهور «میر سید شریف جرجانی» بود و در دوان به تدریس علوم دینی و قضایای شرعیه اشتغال داشت. علامه در زمان صفویان به مذهب شیعه پیوست. در کوههای سربه فلک کشیده شمال دوان، غاری موجود است بنام غار «مُل جلال» (ملاجلال) که وی در این غار مطالعه، خلوت و عبادت میکردهاست. آرامگاه وی نیز در دوان قرار دارد که با عنوان شیخ عالی مشهور است.
علوم مقدماتی را نزد پدرش در زادگاهش آموخت و سپس برای تکمیل علوم به دارالعلم شیراز آمد و در رشتههای مختلف فلسفه، ریاضی، کلام و منطق از محضر حکما و دانشمندان استفاده نمود و حکمت و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و عجم را یادگرفت و بعد به تدریس مشغول شد.
جلالالدین پیرو مذهب شافعی و از نظر اصول عقاید، اشعری بودهاست؛ ولی کمکم به مذهب شیعه اثنی عشری گروید، کتاب نور الهدایه وی دلیلی بر این مدعاست.
همانگونه که خواجه نصیرالدین توسی علوم عقلی و فلسفی را در دوره مغول احیا نمود، دوانی نیز آنرا در دوره تیموری زنده کرد. دوانی با شرح خود بر هیاکل النور سهروردی، رونقی دوباره به حکمت اشراق بخشید. ملاصدرا در آثار خود -از جمله اسفار- بارها از او با تجلیل یاد نمودهاست.وی در روز سهشنبه نهم ربیعالاول ۹۰۸ قمری در دوان درگذشت و همانجا مدفون گشت.
از جمله شاگردان او میتوان از مقدس اردبیلی نام برد.
جلال الدین بیشتر از ۶۰ کتاب در علوم مختلف عقلی و نقلی (تفسیر، فلسفه و کلام، منطق، فقه و اصول و حدیث، هیئت و هندسه و ریاضی اخلاق و ادبیات فارسی و علوم غریبه) نوشتهاست از جمله آثار او:
- اخلاق جلالی
- کتاب شرح عقاید عضدی را که از آثار مهم اوست.
- کتاب خلق الاعمال در کلام
- رساله زوراء در حکمت
- اثبات واجب قدیم
- خلق افعال
- عرض لشکر
- شرح الرباعیات (رباعیات فلسفی و عرفانی وی توسط مهدی دهباشی شرح، تصحیح و در سال ۱۳۶۸ چاپ گردیدهاست)
- شرح یکی از غزلهای حافظ
- کتاب نور الهدایه فی اثبات الامامه به فارسی که در اواخر عمر نگاشتهاست و یکی از شواهد تشیع جلالالدین است.
وی نکات فلسفی، عرفانی و کلامی را در قالب ۵۲ رباعی در کتاب شرح الرباعیات خود آوردهاست. از رباعیات فلسفی عرفانی اوست:
ای در قدم و حدوث عالم حیران | پیوسته میان این و آن سرگردان | |
رمزی بشنو به توست قائم دو جهان | پیش از تو و بعد از تو نه این هست و نه آن |
هستی تو به ذات و ما به تو هست نما | الّله چه تفاوت ز کجا تا بکجا | |
هستی تو غنیّ مطلق و خلق گدا | دارند ز تو وجود و از خویش فنا |
رو رخت طلب به ساقی کوثر کش | از کوثر کثرت می وحدت درکش | |
لا یَظمأ اصلاً ابداً شاربُها | رمزی است از این می ار توانی درکش |
زندگینامه:
میرزا محمد صالح که نام خود را در نوشته هایش (میرزا محمد صالح خلف مرحوم حاجی باقر خان شیرازی الشهیر به کازرونی ) آورده ، نخستین ایرانی دانش آموخته روزنامه نگاری است که افزون بر یادگیری روزنامه نگاری ، با تقلید از فرنگیان ، پایه های ایرانیزه شدن روزنامه نگاری را در کشور بنیان نهاد .
میرزا صالح نوجوانی و جوانی خویش را در تبریز گذراند . نوشته های میرزا صالح به ویژه گزارش وی از سفر خود در سال ۱۲۲۷ ق بع اصفهان ، کاشان،قم و تهران نشانگر ذوق و دانش او در نویسندگی و گزارش نویسی دارد.
در تاریخ دوشنبه ۲۵ سال ۱۲۵۳ ه ق مطابق با سال ۱۸۳۷ میلادی اولین روزنامه ایرانی به مدیریت میرزا صالح کازرونی در تهران به چاپ رسید. این روزنامه یا کاغذ اخبار که در اواسط قرن ۱۳ هجری یعنی زمان سلطنت محمد شاه قاجار منتشر شد تا زمان صدارت میرزا تقی خان امیر کبیر ادامه یافت . میرزا محمد صالح کازرونی در دهم جمادی الثانی سال ۱۲۳۰ ه ق به فرمان عباس میرزا نایب السلطنه و وزیرش میرزا عیسی فراهانی به اتفاق چهار تن دیگر برای تحصیل به لندن فرستاده شدند. میرزا صالح پس از فرا گرفتن زبانهای انگلیسی،فرانسه،لاتین،تاریخ و طبیعیات و آموختن فن چاپ و حکاکی و تهیه حروف مقطعه و شیشه سازی و درست کردن مرکب چاپ به سال ۱۲۳۴ ق به ایران بازگشت و با فنونی که در لندن یاد گرفته بود خیلی زود موفق به راه اندازی چاپ خانه روزنامه شد . روزنامه وی در دو ورق بزرگ چاپ سنگی انتشار می یافته که یک روی آن سفید و روی دیگر بعد از ذکر عبارات {در دارالخلافه تهران انطباع یافته } وقایع شهر تهران و شهرستان ها و ترکیه و عرب چاپ می شده است.