** ذبيح الله حکيم الهي دشتي فرزند اسماعيل معروف به ذبيح الله منصوري در سال ۱۲۷۶ شمسي در شهر سنندج متولد شد. تحصيلات مقدماتي خود را در آن شهر و کرمانشاه انجام داد و زبان فرانسه و انگليسي را فرا گرفت. پدرش علاقه اي به تحصيل او نداشت ولي مادرش از خانواده علماء و روحانيون بود.
** ذبيح الله حکيم الهي دشتي در سال ۱۲۹۹ وقتي به تهران آمد مي خواست در رشته دريا نوردي تحصيل کند ولي در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال يافت. گفته مي شود حدود ۱۴۰۰ کتاب و نشريه منتشر کرده که از پرفروش ترين کتابها به زبان فارسي مي باشند.
** ذبيح الله منصوري بسيار ساده مي زيست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراواني داشت همواره از خودکشي برادرش که جزو ۵۳ نفر همراهان اراني به زندان افتاده بود و سه سال محکوميت يافت و بعداً خود را از بين برد ناراحت بود.
** ذبيح الله منصوري که نوشته ها و ترجمه هايش خوانندگان فراوان يافت، نويسنده اي بود بسيار متواضع و دير جوش و گوشه گير؛ وقتي بعد از شهريور ۲۰ او را شناختم و کراراً براي ترجمه و نوشتن مقاله در چاپخانه او را مي ديدم گفتگو با او فقط در چند جمله خلاصه مي شد.
** ذبيح الله منصوري در سال ۱۳۶۵ در سن ۸۹ سالگي در تهران در گذشت. يادش گرامي باد
از ذبيح الله حکيم اللهی دشتی که جامعه کتابخوان ما او را با نام «ذبيح الله منصوری»می شناسد نزديک به هزار و ۴۰۰ نوشته، ترجمه و کتاب باقی مانده که بعضی از آن ها با وجود حجم زياد صفحات و مجلدات متعدد به فروش بالايی دست پيدا کرده اند.
درباره اين مترجم نام آشنا حرف و حديث هايی مثل اين مورد که الحاقات او به متن چندين برابر متن اصلی نويسنده است و … بسيار است اما نمی توان ناديده گرفت که چاپ های چهل و چندم بعضی از ترجمه های او حکايت از اقبال عمومی به آثار وی دارند.
منصوری شهرت خود را بين اهل مطالعه به ترجمه کتاب هايی همچون «خواجه تاجدار»، «سينوحه» و «محمد پيغمبری که از نو بايد شناخت» مديون است.
ناشرانی که کار های وی را چاپ کرده اند مي دانند که ترجمه های منصوری- هرچند که حجيم و چندجلدی هستند- همواره از پر درآمد ترين کتاب ها بوده و هستند.
ترجمه ذبيح الله منصوری از«سينوهه» نوشته «ميکا والتاری» که چاپ اول آن در سال ۱۳۶۴ منتشر شد تا به امروز به ۴۷ چاپ رسيده است.
برگردان او از «فرزند نيل» نوشته هوارد فاوست تا به حال ۱۰ چاپ خورده و چاپ چهاردهم «محمد پيغمبری که از نو بايد شناخت» نوشته کنستان ويرژيل گيورگيف با ترجمه وی به چاپ چهاردهم رسيده است.
چاپ دهم «سفرنامه ماژلان» نوشته «پيگار فتادی لومبارد» و بيست و هفتمين دوره انتشار کتاب «کنيز ملکه مصر» اثر «ميکل پيرامو» از ترجمه های ديگر اين مترجم پرتلاش هستند که توسط نشر زرين چاپو منتشر شده اند.
«خداوند الموت» نوشته نويسنده فرانسوی «پل آمير»* با ترجمه منصوری در حال حاضر به چاپ ۴۳ رسيده و برگردان او از کتاب «امام حسين و ايرانيان» تاليف «کورت فريشلر» چاپ ۱۷ خود را در انتشارات جاويدان سپری می کند.
علاوه بر آثار ياد شده، رمان ۱۰ جلدی «سه تفنگدار»، کتاب ۴ جلدی «سرزمين جاويد»، «منم تيمورجهانگشا»، «کنت مونت کريستو»، «جنگ ايرانيان»، «زندگی و سرانجام ماری آنتوانت»،«اسپارتاکوس»، «غرش طوفان»، «ژوزف بالسامو»، «ملاصدرا» و بسياری رمان و کتب تاريخی ديگر بخش کوچکی از ترجمه های معروف منصوری در عمر ۸۹ ساله او را تشکيل می دهند.
آثار اين مترجم که به خاطر حجم وسيع ترجمه ها و نوشته هايش** جزو نوادر تاريخ تاليف و ترجمه در ایران و شاید جهان به حساب می آيد همان اندازه که پر فروش و عامه پسند بوده و هستند، به همان اندازه نيز جدی و مورد پسند حرفه ای های ادبيات نيز بوده اند.
منصوری در کنار چاپ کتاب هايش که توسط چند ناشر معروف و نام آشنا مثل «امير کبير»، «جاويدان»، «زرين»، «مستوفی» و …منتشر شده، با نشريات و جرايد کثير الانتشار جدی و عامه پسند نيز همکاری داشته که از ميان اين دو طيف مختلف المنافع می توان از «کتاب هفته» که توسط احمد شاملو اداره می شد و «خواندنيها» که علی اصغر اميرانی آن را می گرداند اشاره کرد.
برای هر دو اين مجلات هرهفته می نوشت و ترجمه می کرد.
ذبيح الله منصوری در سال ۱۲۷۶ در سنندج به دنيا آمد و پس از تحصيل مقدماتی در زادگاهش و کرمانشاه به سال ۱۲۹۹ به شوق تحصيل رشته دريانوردی به تهران آمد.
زبان انگليسی و فرانسه می دانست و به واسطه همين دانايی اول بار ترجمه هايش را به روزنامه «کوشش» سپرد.
ترجمه به دلش نشست و از تحصيل رشته ای که قصد خواندنش را داشت منصرف شد و اين گونه بود که هزار و ۴۰۰ مقاله، نوشته و ترجمه از خود بر جا گذاشت. وی سرانجام در تاريخ۱۸ خرداد ۱۳۶۵ جان به جان آفرين تسليم کرد.
* نقل است که اصلا شخصيتی به نام «پل آمير» در تاريخ ادبيات فرانسه وجود ندارد. عده ای معتقدند «خداوند الموت» پرداخته ذهن منصوری بوده است.
** منصوری ۸۹ سال نوشت و ترجمه کرد. نگاهی به آثاری که از وی بر جامانده و مقايسه آن ها با مدت عمر او (صد البته با کسر کردن ساعات خواب و خوراک) از اين حکايت می کند که او هنگام راه رفتن و خوردن هم مشغول نوشتن و ترجمه بوده است. نمونه مشابه منصوری با کمی توفير را می توان در احمد شاملو سراغ گرفت.
منبع : خبرگزاري ميراث فرهنگي