۱-حمام آقا (حمام آغو): این گرمابه در محلهی علیا و در جوار مسجد امام رضا (مسجد خواجهها) قرار داشت. ظاهرا مؤسس و مالک آن به خاندان معروف خواجهها منتسب بود. اما آخرین مالک آن، مرحوم حاج محمدتقی نظافت بود. نقل شده که این حمام، ستونهای سنگی یکپارچهای داشت که بعد از تخریب زیر آوار حمام مدفون گردیده است. شاید اگر مکان به جای مانده از این حمام (که در حاشیهی خیابان امام رضا قرار دارد) حفاری شود، ستونهای مزبور کشف گردد!
۲-حمام لوطیها: این حمام در محلهی علیا و در میدان امام رضا قرار داشت که مورد مسیر خیابان شهید حمیدی و میدان قرار گرفت. تأسیس و مالکیت آن را به خانواده بزرگ رحیمیها نسبت میدهند. وجه تسمیهی حمام بدان علت بود که همسایگان حمام بعضا از نوازندگان بودند که در شهر کازرون به نام لوطی معروف و مشهور بودهاند.
۳-حمام قلعه: این حمام بسیار قدیمی است. مؤسس آن کلبعلی خان افشار کازرونی (حسامی) بوده است. بنای بازسازی شدهی آن که اکنون در مالکیت مرتضی گلشن قرار دارد، هنوز باقی است. این حمام در تقاطع چهارراه ارشاد فعلی (محلهی علیا) قرار دارد. ساختمان تاریخی این حمام در ثبت ادارهی میراث فرهنگی قرار گرفته است که متأسفانه این اداره تاکنون نسبت به خرید و تملک بنای مذکور اقدامی نکرده و لذا مالک آن که در شرایط سخت مالی قرار دارد از این بابت در مضیقه قرار گرفته است.
۴-حمام قُطبُ: این حمام در قسمت شمالی مسجد جُوی محلهی علیا قرار داشت. مؤسس آن را به مشایخ بحرانی نسبت میدهند که وقف شده بود. متولی آن فردی به نام ترابی بود. حاج بابا پیرایش آخرین فردی بود که حمام را به صورت اجارهای اداره میکرد.
۵-حمام ملابابا: این حمام به مرحوم حاج حسین نظافت تعلق داشت که آن را وقف کرده بود. بنای تاریخی این حمام که ثبت ادارهی میراث فرهنگی شده است، هنوز سر پا و در جوار خیابان شهید پیروی (نزدیک مسجد جُوی در محلهی آهنگران) قرار دارد. متأسفانه میراث فرهنگی نسبت به تملک و مرمت این بنا تاکنون اقدامی انجام نداده است!
۶-حمام آهنگران: این حمام واقع در میدان انقلاب (محلهی آهنگران) بوده است. آثار بنای آن هنوز پا بر جاست. مالک آن مرحوم حاج محمدتقی نظافت بوده است.
۷-حمام نو: در جوار حمام آهنگران قرار داشت و متعلق به عبداللطیف ندائی بود.
۸-حمام جفتی: دو حمام در کنار هم (یکی مخصوص مردان و یکی مخصوص زنان) بود که در تقاطع چهارراه انقلاب (محلهی بازار) قرار داشته است و بنای جدید آن تحت نام حمام شاپوری اکنون برپا و فعال است. مالک این حمام حاج محمدتقی شجاعی است.
۹-حمام مدرسه: این حمام در جوار مدرسهی علمیهی صالحیه قرار دارد (محلهی گنبد). بنای جدید آن اکنون فعال و پابرجاست. مؤسس اولیهی آن حاج علیقلی خان افشار کازرونی (حسامی) بود، اما بنای تجدید شدهی آن در مالکیت مرحوم کربلایی قنبر گلشن قرار داشت و هم اکنون حمام توسط فرزندان آن مرحوم اداره میشود.
۱۰-حمام شریف: در محل فعلی تقاطع چهارراه مخابرات (محلهی گنبد) واقع بود و مؤسس و مالکیت آن مرحوم حاج شیخ محمدجواد شریف بود.
۱۱-حمام گنبد: در مکان فعلی کتابخانهی شهید مدنی (مقابل مسجد زید) واقع بود. مالکیت آن وقفی و حمامدار آن کربلایی شکراله چراغیان بود.
۱۲-حمام توفیقی: بنای آن در محلهی گنبد و در کوچهی راسخ قرار داشت. مالکیت آن متعلق به حاج رضا توفیقی بود.
۱۳-حمام مقنیها: بنای آن جنب مسجد بیبی طوطی (مسجد زینبیهی فعلی در محلهی گنبد) قرار داشت. حمامدار آن حاج علیمراد و حاج علیمحمد…. بود.
۱۴-حمام دلاکها (حمام کوشش): بنای آن در ابتدای خیابان شهدای جنوبی (ابتدای کوچهی طباطبایی) قرار داشت. مالکیت آن وقفی و حمامدار آن حاج رضا عماری بود.
۱۵-حمام گلشن: این حمام در قسمت جنوبی میدان گازرا (خیرات پایینی) در محلهی مصلی (کوچهی توکلی) قرار داشت. مالکیت آن متعلق به حاج فضلاله شجاعی بود.
۱۶-حمام درخشان: در کوچهی مقابل سینما و در جوار مسجد امام حسن(ع) (محلهی مصلی) قرار داشت و مالک آن حاج عوض نیاکان و حمامدارهای آن رجبعلی و محمدتقی توفیقی بودهاند.
۱۷- حمام باشگاه: این حمام متعلق به افسران ارتش بود که در ابتدای خیابان حافظ شمالی (در قسمت جنوبی بانک صادرات) قرار داشت. بعدها به اجارهی غلامحسین شجاعی درآمده بود.
۱۸-حمام بهارستان: این حمام هم دارای دو ساختمان زنانه و مردانه بود. بنای آن در کوچهی امامزاده (محلهی مصلی) قرار داشت و مالکیت آن متعلق به حاج فضلاله شجاعی و فرزندانش بود.
۱۹-حمام نمکی: بنای آن در جوار مسجد سیدابراهیم (مکان حسینیهی فعلی مسجد) قرار داشت. مالکیت آن نیز وقفی بود.
۲۰- حمام سیدنجف: بنای آن در کوچهی کشتارگاه (محلهی چاهآبی) قرار داشت.
۲۱-حمام سلیمانی: این حمام جنب امامزاده ابوالفتح (در محلهی بازار) قرار داشت که مالکیت آن متعلق به خانوادهی سلیمانی بود.
۲۲-حمام حسینیه: این حمام در میدان حسینیهی بازار و جنب مسجد بازار قرار داشت. این اواخر به نام حمام توکلی معروف بود.
۲۳-حمام سرچی خانم: این حمام در میدان حسینیهی بازار قرار داشت. مالکیت آن وقفی بود. حمامدار آن مشهدی محمدعلی جوکار بود.
بنای اکثر گرمابههای کازرون به گونهای ساخته شده بود که کف آن پائینتر از سطح زمین بود؛ به طوری که بعضا سطح بام حمامها هم سطح زمینهای اطراف و یا کمی بالاتر بود. به همین جهت بام برخی گرمابهها به محلی برای بازی کودکان تبدیل میشد! این که چرا بنای آنها را در قسمت گود زمین میساختند دلایلی داشته که شاید یکی افزایش استحکام بنا و دیگری آسان شدن انتقال آب به درون حمام و سوم تثبیت دمای درون صحن حمام، بوده باشد. نورگیرهای گنبدی شکل به نام “خُورَک” بر روی سقف حمامها از فاصلههای دور قابل رویت بود.
ساختمان گرمابهها دو صحن مجزا داشتند؛ سقف و دالان و سر درب درون صحنها به شکل طاقی و هشتی و گچکاریهایی با ویژگی معماری کازرونی ساخته شده بود. وسط صحن ورودی، حوضی وجود داشت که در اطراف حوض و حاشیههای داخل صحن، دو یا چند دالان هشتی به نام بینه (رختکن) ساخته شده بود. در هر بینه هم طاقچهها یا کمدهای متعددی تعبیه شده بود تا مشتریها لباسهای خود را درون آن جای دهند. مقابل هر بینه و در کنار حوض، سکوی کوچک سنگی قرار داده بودند تا فردی که از درون حمام خارج میشد بر روی این سکوها بایستد و پای خود را شستشو داده و طاهر کند.
همچنین در قسمت زیر سکوهای هر بینه، سوراخ گشادی جهت جای دادن کفش و دمپایی تعبیه گردیده بود. مشتری حمام به هنگام ورود به گرمابه، معمولا با راهنمایی حمامدار در یکی از بینهها مستقر میشد و لباسهایش را در طاقچه یا کمد جای میداد و با بستن پارچه لنگی که از حمامدار تحویل میگرفت، وارد صحن اصلی و داخلی گرمابه میشد. البته مشتری علاوه بر لنگ، سایر ملزومات مورد نیاز (صدر و گل سر شور و نوره و…) را از صاحب حمام دریافت میکرد. اگر چه بعضا مشتریها و به ویژه خانمها مواد و اسباب لازم را با خود به حمام میآوردند. درون صحن اصلی حمام و در گوشهای از آن، مخزن نسبتا بزرگی مملو از آب گرم به نام خزانه (خَزینه) وجود داشت. دمای آب خزانه بالای پنجاه درجه سلسیوس و گاهی متغیر بود. مشتریهای گرمابه به هنگام ورود در خزانه آب تنی میکردند. با ظهور و پیشرفت فنآوری لولهکشی و نظارت سازمانهای بهداشتی، درب خزانه حمامها بسته شد، اما آب آن به وسیله لوله به اتاقکهایی به نام “نمره” هدایت میگردید.
گوشهای از صحن داخلی حمام برای زدودن موهای زائد بدن با استفاده از نوره (نورهخانه) اختصاص یافته بود. در داخل حمام ظروفی فلزی (یا گِلی) به نام مَشرَبه وجود داشت که به وسیلهی آنها از خزانه برای شستشوی بدن، آب برداشت میشد.
درون حمام چندین کارگر (دَلاک) کار کیسه کشیدن و اصلاح صورت را انجام میدادند. حضور در حمام گاهی چند ساعت طول میکشید و مشتریها که معمولا اهالی یک محل بودند، از این فرصت برای گپ و گفتگو استفاده میکردند. اگر فردی در صحن حمام میخواست ارادت و محبت خود را به دیگری ابراز کند، مشربهی پر از آبی بر روی بدنش خالی میکرد! این شکل از ابراز محبت درخصوص بزرگان و متشخصین محل بیشتر صورت میگرفت. برخی جوانان قبل و یا بعد از کیسهکشی و بِنا به درخواست، بدنشان مورد ماساژ و مالش و نرمش قرار میگرفت و دلاک با حرکت دادن دست و پا و گردن آنها در جهات مختلف به اصطلاح خستگی و کوفتگی را از بدنشان خارج میکردند!
هر مشتری بعد از اتمام استحمام و تمیز و طاهر کردن بدن در آب خزانه و یا زیر دوش، برای خشک کردن رطوبت بدن از حمامی حوله طلب میکرد که دلاک درون صحن با صدای بلند و یا گفتن کلمهی «خُشک» این درخواست را به گوش حمامی میرساند. بلافاصله حمامی با همراه داشتن یک یا چند حوله وارد صحن داخلی میشد و حوله را بر روی بدن مشتری میانداخت. مشتری با خداحافظی از صحن داخلی خارج و وارد صحن ورودی شده و بعد از طاهر کردن پای خود (درون حوض) بر روی بینهی حمام قرار میگرفت و بعد از خشک کردن، لباسهای تمیز خود را که درون بُقچهی مخصوص حمام جای میدادند، میپوشید. اگر مشتری در ساعات اولیهی صبح (قبل از طلوع آفتاب) به حمام آمده بود، با یک استکان آب گرم از طرف حمامی پذیرایی میشد. بیان جملات «عافی کُماله» (عافیت باشید) به شخصی که از حمام خارج میگردید، بعد از سلام و احوالپرسی جزء تعارفات مرسوم و معمول بود.
درون صحن حمام و در کنار خزانه، سکویی برای اقامهی نماز تعبیه شده بود. در اوقات شرعی به ویژه در ساعات اولیهی بعد از اذان صبح، مردانی که به حمام میآمدند، بعد از آب تنی و انجام غسل ارتماسی در خزانه، بر روی سکوی مزبور قرار گرفته و نماز خود را اقامه میکردند.
اگر خانوادهای عروسی داشتند، با وقت قبلی، حمام را برای عروس و همراهان آن قُرق میکردند. البته آوردن عروس و داماد به حمام دارای مراسم خاصی بود. همچنین اگر در خانوادهای زنی زاییده بود، بعد از چند روز شخص زائو و نوزادش به اتفاق همراهان برای استحمام به گرمابه میآمدند (حموم رُوون) که درون حمام برای صحت و سلامتی زائو و نوزادش توسط مامای محلی (مامچه) کارهای خاصی صورت میگرفت. هم چنین اگر شخصی از دنیا میرفت، بعد از مراسم هفت او، یکی از بستگان دور یا نزدیک و یا همسایگان و دوستان متوفی، خانواده و خویشان مرحوم را با پرداخت هزینههایش به حمام محل برای استحمام و اصلاح سر و صورت دعوت میکرد!
برای گرم کردن آب خزانه، اتاقی مخصوص به نام طین (آتشخانه) در پشت خزانه وجود داشت. البته در کنار آن سردابه یا اتاق دیگری برای انبار سوخت ساخته شده بود. واسطهی بین آب خزانه با قسمت خارجی آتشدان، دیگ فلزی بزرگی بود که زیر دیگ سوخت مورد نظر را آتش میزدند تا گرمای آن به وسیلهی دیگ به آب خزانه هدایت شود. سوخت طین حمامها معمولا از پِهِن حیوانات و یا سِک (پوست شَلتوک برنج) تشکیل شده بود و در این اواخر از مازوت استفاده میکردند. در هر حمام، کارگری مأمور گرم نگه داشتن خزانه بود. این شخص توسط حیوانی باربر، سوخت مورد نیاز را به طین حمام حمل میکرد و دائما با ریختن و پاشیدن سوخت بر روی آتش آن را شعلهور نگه میداشت. برای تهیهی آب مورد نیاز خزانهی حمام، حلقهی چاه نسبتا عمیقی در نزدیک حمام حفر شده بود که بر بالای دهانهی آن چرخی نصب میگردید. طناب بلندی که یک سر آن به دلو بزرگ (دول چاه) و سر دیگرش به بدن اسبی متصل بود، بر روی چرخ قرار داشت. کارگری، اسب را در محوطهای طویل و وسیع به نام گارون (گاورون) حرکت میداد و با دور و نزدیک کردن آن به حلقهی چاه، دلو را درون چاه فرو میبرد و آب استخراج میکرد و درون حوضی به نام کُر میریخت. آب کُر توسط جدول یا لولهای به طرف خزانه منتقل میگردید.
ساعات کار حمامها بدین صورت بود که همه روزه از اذان صبح تا ساعتی بعد از طلوع آفتاب و نیز روزهای پنجشنبه و جمعه از صبح تا غروب آفتاب به مردان اختصاص داشت (حمام مردانه)، اما بقیهی روزها بعد از طلوع آفتاب تا غروب برای خانمها اختصاص مییافت (حمام زنانه).
البته در ایام ماه مبارک رمضان، حمامها تا پاسی از شب نیز فعالیت میکردند. معمولا در جوار هر حمام، یک آرایشگاه یا سلمانی مردانه نیز وجود داشت که متعلق به خانوادهی صاحب حمام بود. برخی حمامداران (دلاکها) در گذشته، عمل ختنه کردن بچه و رگ زدن (نوعی حجامت و خونگیری مرسوم قدیم) را انجام میدادند.
اينک که من از دنيا ميروم بيست وپنج کشور جزء امپراتوري ايران
است. و در تمام اين کشور ها پول ايران رواج دارد وايرانيان در
آن کشور ها داراي احترام هستند . و مردم کشور ها در ايران نيز
داراي احترام هستند.
جانشين من خشايار شا بايد مثل من در حفظ اين کشور ها
بکوشد . وراه نگهداري اين کشور ها آن است که در امور داخلي
آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.
اکنون که من از اين دنيا مي روم تو دوازده کرور در يک زر در
خزانه سلطنتي داري و اين زر يکي از ارکان قدرت تو ميباشد .
زيرا قدرات پادشاه فقط به شمشير نيست بلکه به ثروت نيز
هست . البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين ذخيره بيفزايي نه
اينکه از آن بکاهي . من نمي گويم که در مواقع ضروري از آن
برداشت نکن ، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است که هنگام
ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولين فرصت آنچه برداشتي
به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پيوسته
وسايل رضايت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبار هاي غله در نقاط مختلف
کشور هستم و من روش ساختن اين انبار ها را که از سنگ
ساخته مي شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون
انبار ها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن بوجود نمي آيند و
غله در اين انبار ها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو
بايد بعد از من به ساختن انبار هاي غله ادامه بدهي
تا اينکه همواره آذوقه دو و يا سه سال کشور در آن انبار ها
موجود باشد . و هر ساله بعد از اينکه غله جديد بدست آمد از غله
موجود در انبار ها براي تامين کسري خواروبار از آن استفاده کن
و غله جديد را بعد از اينکه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به
اين ترتيب تو هرگز براي آذوغه در اين مملکت دغدغه نخواهي
داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشکسالي شود .
هرگز دوستان ونديمان خود را به کار هاي مملکتي نگمار و براي
آنها همان مزيت دوست بودن با تو کافي است . چون اگر دوستان
ونديمان خود را به کار هاي مملکتي بگماري و آنان به مردم ظلم
کنند و استفاده نامشروع نمايند نخواهي توانست آنها را به
مجازات برساني چون با تو دوست هستند و تو ناچاري رعايت
دوستي بنمايي .
کانالي که من ميخواستم بين شط نيل و درياي سرخ بوجود بياورم
هنوز به اتمام نرسيده و تمام کردن اين کانال از نظر بازرگاني و
جنگي خيلي اهميت دارد تو بايد آن کانال را به اتمام برساني و
عوارض عبور کشتي ها از آن کانال نبايد آنقدر سنگين باشد که
ناخدايان کشتي ها ترجيح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اينکه در اين قلمرو ،
نظم و امنيت برقرار کند ، ولي فرصت نکردم سپاهي به طرف
يونان بفرستم و تو بايد اين کار را به انجام برساني . با يک
ارتش قدرتمند به يونان حمله کن و به يونانيان بفهمان که پادشاه
ايران قادر است مرتکبين فجايع را تنبيه کند .
توصيه ديگر من به تو اين است که هرگز دروغ گو و متملق را به
خود راه نده ، چون هردوي آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم
دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط
نکن ، و براي اينکه عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون
ماليات وضع کردم که تماس عمال ديوان با مردم را خيلي کم کرده
است و اگر اين قانون را حفظ کني عمال حکومت با مردم زياد
تماس نخواهند داشت .
افسران وسربازان ارتش را راضي نگه دار و با آنها بدرفتاري
نکن . اگر با آنها بد رفتاري کني آنها نخواهند توانست معامله
متقابل کنند . اما در ميدان جنگ تلافي خواهند کرد ولو به قيمت
کشته شدن خودشان باشد و تلافي آنها اينطور خواهد بود که
دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اينکه وسيله
شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو
بتوانند بخوانند وبنويسند تا اينکه فهم وعقل آنها بيشتر شود
وهر چه فهم وعقل آنها بيشتر شود ، تو با اطمينان بيشتري
ميتواني سلطنت کني . همواره حامي کيش يزدان پرستي باش . اما
هيچ قومي را مجبور نکن که از کيش تو پيروي نمايد و پيوسته و
هميشه به خاطر داشته باش که هرکس بايد آزاد باشد و از هر
کيش که ميل دارد پيروي نمايد .
بعد از اينکه من زندگي را بدرود گفتم . بدن من را بشوي و آنگاه
کفني را که من خود فراهم کرده ام بر من به پيچان و در تابوت
سنگي قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است
مسدود نکن تا هرزماني که ميتواني وارد قبر بشوي و تابوت
سنگي مرا در آنجا ببيني و بفهمي ، که من پدر تو پادشاهي مقتدر
بودم و بر بيست وپنج کشور سلطنت ميکردم ،مردم و تو نيز مثل
من خواهي مرد
. زيرا سرنوشت آدمي اين است که بميرد ، خواه پادشاه بيست
وپنج کشور باشد خواه يک خارکن و هيچ کس در ان جهان باقي
نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست مي آوري وارد
قبر من بشوي و تابوت را ببيني ، غرور وخود خواهي برتو غلبه
خواهد کرد ، اما وقتي مرگ خود را نزديک ديدي ، بگو قبر مرا
مسدود نمايند و وصيت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا
اينکه بتواند تابوت حاوي جسد تو را ببيند .
زنهار زنهار ، هرگز هم مدعي وهم قاضي نشو اگر از کسي ادعايي
داري موافقت کن يک قاضي بيطرف آن ادعا را مورد رسيدگي
قرار دهد . و راي صادر نمايد . زيرا کسي که مدعي است اگر
قاضي هم باشد ظلم خواهد کرد .
هرگز از آباد کردن دست برندار . زيرا که اگر از آباد کردن دست
برداري کشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت زيرا اين قاعده
است که وقتي کشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود . در
آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازي را در درجه
اول قرار بده .
عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته
ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولي عفو بايد فقط
موقعي بکار بيفتد که کسي نسبت به تو خطايي کرده باشد و اگر به
ديگري خطايي کرده باشد و تو خطا را عفو کني ظلم کرده اي زيرا
حق ديگري را پايمال نموده اي .
بيش از اين چيزي نميگويم اين اظهارات را با حضور کساني که
غير از تو در اينجا حاضر هستند ، کردم . تا اينکه بدانند قبل از
مرگ من اين توصيه ها را کرده ام و اينک برويد و مرا تنها
بگذاريد زيرا احساس ميکنم مرگم نزديک شده است .