تاريخچه شهر تاريخي بيشاپور :
اين شهر تاريخي كه حدود دويست هكتار و سعت دارد در فاصله ۲۳ كيلومتري شمال غربي شهر فعلي كازرون قرار دارد . بنابراطلاعات دقيق و مكتوب كه در مركز شهر بر روي دو ستون يادبود نوشته شده ، اين شهر در زمان شاپور اول ( ۲۷۲-۲۴۱ ميلادي ) دومين و يكي از مقتدرترين پادشاهان ساساني و توسط يك معمار سوري بنام « اپساي » دبير طراحي و ساخته شد. و بنا برهمين كتيبه ، شاپور در سال ۲۴ سلطنتش از شهر بيشاپور بازديد نموده است .
صرف نظر از اينكه خاستگاه دولت ساساني سرزمين فارس بوده ، آب فراوان ، هواي مساعد ، زمين هاي حاصلخيز ، چشمه ها و موانع طبيعي و قرار گرفتن در مسير جاده شاهي ، باعث شد شاپور پس از پيروزي بر والرين (امپراطور روم) اين محل را براي بناي شهري كه نام خود را برآن نهاد ، انتخاب نمايد.
اين شهر در كنار شهرهائي همچون استخر، داراب گرد ، اررجان ، اردشير خوره از مهمترين شهرهاي استان فارس در عهد ساساني بوده و تا زمان سلطنت بهرام دوم رونق خود را حفظ كرد ، اما پس از آن به علت توجه پادشاهان ساساني به غرب قلمرو خود ( تيسفون ) رونق آن كمتر شد . با ورود اسلام به ايران به تدريج رونق و آبادي از اين شهر رخت بر بست و به جاي آن گازرگاه ( كازرون فعلي) رونق مي يابد اما در هر حال بيشاپور همچنان به حيات خود ادامه مي دهد ، به طوري كه در قرون سوم تا پنجم هجري قمري اين شهر مورد ستايش مورخان وجغرافي دانان بزرگي چون استخري ، ابن بلخي و… قرار گرفته است .
تاريخچه حفاري در شهر بيشاپور :
در بين سالهاي ۱۳۱۹ – ۱۳۱۴ هجري شمسي براي اولين بار ژرژ سال و دكتر گيرشمن نمايندگان اعزامي از موزه لوور پاريس ، اقدام به عمليات كاوش باستان شناسي در اين شهر تاريخي نمودند و بناي رفيع و چهار گوشي را كه با سنگهاي « دوجداره » ساخته شده بود ، آتشگاه ناميدند و تالار عظيم و سر پوشيده وسيعي را به نام كاخ اختصاصي و مكان ديگري را به نام جايگاه نذورات و يك ايوان مزين به موزاييك را به دنياي باستان شناسي و تاريخ معرفي كردند . اين حفاري ها ادامه نيافت و براي مدت ۳۰ سال متوقف گرديد .
سرانجام اداره كل باستان شناسي و فرهنگ عامه تصميم گرفت با اعزام يك گروه باستان شناسي ايراني به سر پرستي دكتر سرفراز عمليات كاوش در بيشاپور را به منظور روشن ساختن چگونگي حفاري هاي گذشته و ظاهر ساختن اسكلت اين شهر آغاز نمايد . در بهمن ماه ۱۳۴۷ هيات باستان شناسي در شهر شاپور مستقر گرديد و شروع به كار كرد . اين عمليات حدود ۱۰ سال به طول انجاميد كه با همت و تلاش شبانه روزي هيات باستان شناسي به ويژه استاد گرانقدر آقاي دكتر سرفراز ، برج و باروي شهر ، معبد آناهيتا ، كاخ شاپور ، مسجد دوره اسلامي ، ستونهاي يادبود و برخي آثار ارزشمند ديگر سر از خاك بيرون آورد. عمليات اين گروه نيز در سال ۱۳۵۷ متوقف گرديد .
مجددا در بهمن سال ۱۳۷۵ عمليات حفاري اين شهر به سر پرستي دكتر سرفراز آغاز گرديد اما در ارديبهشت ۱۳۷۶ متوقف ماند .پس از آن چند فصل حفاري توسط آقايان مهندس مهريار و نوروزي صورت گرفت و از سال ۱۳۸۲ مهندس اميري بعنوان مسئول پروژه بيشاپور تعيين شده است .
مشخصات شهر بيشاپور:
شهر تاريخي بيشاپور با موهبتي كه طبيعت زيباي جلگه شاپور در دشت سبز كازرون و رودخانه باصفاي چشمه ساسان در اختيار آن گذارده بود و بااستفاده از فرمها و موتيف هاي تمدنهاي ديگر در امر هنري و تزئيني و بر اساس و خواست و روياهاي بزرگ و جاه طلبانه شاهي ، چنان بادقت طراحي و اجرا شده كه با زيباترين و ثروتمند ترين شهرهاي دنياي متمدن آن زمان مانند انطاكيه عروس زيباي شهرهاي بيزانس ( روم شرقي) رقابت مي كرد و به از آن بود .
شهر بيشاپور براساس طرحي جديد ( هيپوداموس ) به صورت مربع مستطيل ساخته شده و تا قرن هفتم هجري قابل سكونت بوده است . دو خيابان شمالي – جنوبي و شرقي – غربي ، شهر را به چهار قسمت تقسيم نموده و هركدام از اين خيابانها به يكي از دروازه هاي شهر راه داشته است . دروازه اصلي شهر در ضلع غربي بوده كه امروز بقاياي پل آن موجود است . اين شهر از چهار طرف محافظت مي شده است . درضلع شمالي قلعه دختر و ديوار برج مانند ، در ضلع غربي رودخانه شاپور در ضلع شرقي و جنوبي ، خندق از شهر محافظت مي نموده است .
بيشاپور شامل دو قسمت است :
۱ – ارگ سلطنتي كه بناهاي شاخص دوره ساساني مثل معبد آناهيتا ، تالار شاپور ، ايوان موزائيك ، كاخ والرين و … را شامل مي شود
۲- قسمت عامه نشين شهر كه بخش و سيعتر شهر را شامل مي شود و در برگيرنده خانه هاي مسكوني ، اماكن عمومي مثل حمام ، كاروانسرا ، بازار و … مي گردد .
جغرافي دانان مسلمان از بيشاپور به نامهاي به شاپور – به انديوشاپور – ويه شاپور – شاپور – بيشاور – بيشاپور نام برده اند كه همگي نام بيشاپورمركز ايالت و كوره شاپور خوره بوده است .
معرفي آثار تاريخي شهر بيشاپور
شاهكار حجاري هاي عصر ساساني در تنگ چوگان در مجاورت شهر بيشاپور و بركرانه رودخانه شاپور باقي مانده است . شش نقش برجسته در دو طرف تنگ چوگان حجاري شده است ، نقش ها بيانگر پيروزي ها و تاجگذاري پادشا هان ساساني است ازمجموع شش نقش ، سه نقش بيانگر پيروزي شاپور بر والرين امپراطور روم مي باشد و سه نقش ديگر مربوط به پيروزي بهرام دوم برياغيان ، تاج ستاني بهرام اول از مظهر اهورامزدا و پيروزي شاپور دوم بر ياغيان و دشمنان است . در ادامه به معرفی برخی بخشهای مهم این شهر می پردازیم :
جايگاه نذورات ( ستونهاي يادبود)
با توجه به قداست و اهميت آب در آئين زرتشت و دربين آريائي ها ، معابدي براي نيايش و ستايش آب ساخته شد كه معبد آناهيتا ( الهه آب ) يكي از مهمترين آنها به شمار مي آيد. به نظر مي رسد كه شاهان اوليه ساساني هر گز از اجراي اين فريضه ديني كه موجب رضايت خاطر اهورامزدا و جلب قلوب مردم مي گرديد غافل نبوده اند براي ايزد آناهيتا كه فرشته دودمان و پيروزي آنها محسوب مي شد معابد و نيايشگاه ساختند ومقام آن را به درجه اهورا مزدائي ارتقاء دادند . آثار و اسنادي از اين ستايش بر روي پايه ستونهاي مكشوفه شوش و همدان وجود دارد كه اردشير( موسس سلسله ساساني ) مي گويد « ايزدان مهر و آناهيتا مرا ياري كردند » و اضافه مي كند « بشود كه اهورا مزدا ، آناهيتا و ميترا مرا در پناه خود گرفته و از هر كينه و خصومتي حفظ كنند» .
ساختمان و ساختار معبد آناهيتا در بيشاپور از نظر معماري بي نظير و فوق العاده است ، از لحاظ رعايت دستگاههاي تنظيم و تقسيم كننده و كنترل جريان اب نيز شگفت آور است و شايد فقط بتوان آن را با معبد ناهيد استخر مقايسه كرد.
براي ايجاد چنين پرستشگاه عظيم محوطه اي به ابعاد ۷×۲۳×۲۷ متر مكعب در عمق زمين خاكبرداري شده و شالوده آن بر طبق نقشه و طرح تنظيمي پيش بيني شده به نحوي گذارده شد تا آب رودخانه شاپور كه در فاصله ۲۵۰ متري اين مكان قرار دارد انشعابي از آن به درون اين بنا جاري گردد.
البته پيش از احداث اين معبد در اين مكان قنات جريان داشت و معماران و سازندگان ساساني با توجه به گذر آب بگونه اي معبد را انتخاب و شالوده ريزي كرده اند كه از اين موقعيت مناسب حد اكثر استفاده را براي گردش آب در آن به عمل آيد . هنور بقاياي اين قنات قديمي در انتهاي دالان غربي قابل رويت است .
اين بناي مكعب شكل كه از سطح زمينهاي اطراف خود در حدود ۶ متر پائين تر ساخته شده از ۱۴ متر ارتفاع آن فقط ۸ متر از سطح طبيعي اطراف نمايان بوده و بقيه سطوح به علت سردابه اي بودن در عمق زمين قرار گرفته .
در صحن داخلي آن آبگير كم عمقي با گنجايش ۶۰ متر مكعب آب ساخته شده و اطراف آن سكوئي بوجود آمده كه نيايشگران مي توانستند هنگام اجرا ي مراسم مذهبي بر روي آن گرد آيند .
اين سكو از قطعات سنگهاي بزرگ حجاري شده فالبي به ابعاد ۴۷×۱۴۰ سانتي متر ساخته شده است . در وسط هر يك از وروديها مجراي آبي در داخل سنگهاي زير كف پوش درگاه حجاري شده است تا از هر سه طرف بنا، در مواقع لزوم ( احتمالا در اعياد و جشنها و مراسم مذهبي ) آب به درون معبد جاري شود .
مجراي خروجي آب چاهيست كه ۴ متر عمق دارد و براي احداث آن محوطه اي را به طول و عرض ۱۸۰ سانتي متر خاكبرداري نموده اند كه با ۴ قطعه سنگ ۹۰×۹۰ سانتي متر از نوع سنگهاي كف پوش معبد پوشيده مي شده است به طوريكه هم آهنگي و روپوش چاه با كف آبگير بطور يكنواخت رعايت مي شده و مجراي خروجي آب كاملا از نظر پنهان بوده است .
نحوه ورود و خروج آب در اين معبد تابع نظم و ترتيبي خاص بوده كه حتي المقدور آب معبد پاك و تازه باشد و به همان اندازه كه آب از سه طرف وارد مي شود از مجراي سه گانه به تدريج و غير محسوس به زمين فرو مي رود .
دقت و رعايت چنين امري براي گردش آب ، اهميت و احترام خاص مذهبي و توجه به نياي فرشته آب را در آن زمان كاملا نشان مي دهد .
با توصيفي كه به عمل آمد معلوم مي شود كه دراين مكان نوازش و بازي با آب و نيايش آب بيش از هر چيز ديگري مورد توجه بوده است .
نقش اول ( سمت چپ رودخانه شاپور) :
اين نقش برجسته كه بزرگتري نقش برجسته دوره ساساني است ، به مناسبت پيروزي شاپور بر والرين ( امپراطور روم ) و در پنج رديف حجاري شده است . در سمت چپ سپاهيان ايران به طور منظم حجاري شده و در سمت راست اسراي رومي مشغول آوردن هدايا به دربار شاپور هستند . شاپور در حالي كه دست والرين را به عنوان اسير در دست گرفته در وسط نقش ديده مي شود ، گرديانوس ، امپراطور روم در زير پاي شاپور و فيليپ جانشين والرين نيز از شاپور تقاضاي صلح مي كند .
نقش دوم ( سمت چپ رودخانه شاپور ):
بهرام دوم سوار بر اسب ديده مي شود در حالي كه دست بر شمشير دارد و يكي از سرداران ايراني در مقابل او قرار دارد . اعراب باديه نشين نيز در حال آوردن هدايا ( اسب و شتر ) ديده مي شوند .
نقش سوم ( سمت چپ رودخانه شاپور ) :
اين نقش مربوط به مراسم تاجگذاري بهرام اول است . در سمت راست بهرام اول سوار براسب در حال گرفتن فر ايزدي از نماد اهورامزدا مي باشد . اين نقش ، تنها نقش برجسته كتيبه دار در تنگ چوگان است كه به خط پهلوي ساساني در بالاي سر بهرام نقش شده و در زير پاي وي نقش دشمن او حجاري شده است .
نقش چهارم ( سمت چپ رودخانه شاپور ) :
اين نقش مربوط به پيروزي شاپور دوم ( ذوالاكتاف ) بر ياغيان و شورشيان مي باشد كه در دو رديف حجاري شده است . سمت چپ بزرگان ايراني در حالي كه دست خود را به نشانه احترام بلند كرده اند ديده مي شوند ، در وسط نقش شاپور دوم بر روي تخت نشسته ، در حالي كه يك دست بر گرز و دست ديگر بر شمشير دارد . سمت راست شورشيان و ياغيان كه دست بسته هستند به حضور شاه مي رسند . در مركز نقش شاپوربزرگتر ازديگران سواربراسب نشان داده شده است، در حالي كه الهه پيروزي دربالاي سر شاهپور ردرحال پرواز است .پشت سر شاپور دو رديف بزرگان ساساني را اسب نشان مي دهدوروبرو پنج رديف اشخاص پياده ايستاده اند.
نقش اول ( سمت راست رودخانه شاپور) :
پيروزي شاپوراول بر والرين ( امپراتور روم ) را نشان مي دهد . شاپور سوار براسب و والرين در مقابل اسب شاپور به نشانه تسليم زانو زده است . نقش شاپور در اين نقش محو شده اما چهره والرين كه زانو زده ديده مي شود .
نقش دوم ( سمت راست رودخانه شاپور) :
اين نقش سالم ترين نقش برجسته تنگ چوگان است كه پيروزي شاپوراول بر والرين ( امپراتور روم ) را نشان مي دهد. نقش مورد اشاره در دو رديف حجاري شده ، درسمت راست اسيران رومي و در سمت چپ سپاهيان ايران ديده مي شوند . شاپور در وسط نقش در حالي كه دست والرين را به عنوان اسير در دست گرفته نشان مي دهد و گرديانوس ، امپراطور روم در زير پاي شاپور ديده مي شود و فيليپ جانشين والرين نيز از شاپور تقاضاي صلح مي كند .
* استفاده از مطالب اين سايت با ذكر منبع بلامانع است .
در روزگار كنوني برهربام و برزن سخن از حقوق بشر بگوش ميرسد.هرنهاد،موسسه وملتي تكليف به رعايت حقوق بشر را برهمگان فرض دانسته وتوانمندان را به رعايت حقوق مستمندان دعوت ميكنند.چنديست كه درلسان اغياربرملت اين سامان سخن ازناديده گرفتن حقوق بشرجاريست .اين درحاليست كه مناديان كنوني هريك به نوعي ظلمي رابرابناء بشر روا داشته و ميدارند.ازآنروي كه مردمان اين سامان از ديربازراستگوئي را پيشه خود ساخته وعدالت پروري از خصائص ويژه حكام ايران زمين بوده است.دراين ميان برخويش فرض آمد كه كلامي درباب پيشينيان اين سرزمين كهن تباررانده وحقوق بشررا ازنظرگاه بزرگان باستاني ايران زمين به رشته تحرير درآورم
هر چند درتفاسيري چون الميزان ، مراد از« ذو القرنين » در كلام الله مجيد را به احتمالي شخص
كوروش بيان نموده اند.اما بي شك مي توان گفت:كوروش پادشاه باستاني ايران ، بزرگترين و
برترين اعلاميه حقوق بشر دوران باستان را اعلام و اجرا نموده است خوانندگان معزز با مطالعه
منشور آزداي كوروش كه به عبارتي حدوداً ۲۵۴۳سال قبل يعني درسال ۵۳۹ قبل ميلاد بعد
ازتسخير وفتح شهر بابل صادر شده است درخواهند يافت كه به مراتب اين منشور ازاعلاميه حقوق بشر انقلابيون فرانسه درقرن ۱۷ميلادي واعلاميه حقوق بشر قرن ۲۰ميلادي سازمان ملل متحد پربارترو معنوي تر است
كوروش بعد از خاتمه زمستان در اولين روز بهار ، در بابل تاجگذاري كرد و بعد از تاجگذاري ، در
معبد مردوك خداي بزرگ بابل ، منشور آزادي نوع بشر را قرائت نمود متن سخنراني و كتبيه
كوروش دراكتشافات بين النهرين از ويرانه قديم شهر « اور » بدست آمداين كتيبه سنگي كه اكنون در كتابخانه ملي انگلستان نگهداري ميگردد از قديمترين و مهمترين اسناد حقوق بشر ، در تاريخ باستان است.در اين كتبيه كوروش اولاًخود وقلمروپادشاهي خود را بيان داشته، آنگاه در مقام بيان حقوق بشر و منشور آزادي خويش چنين سخن مي راند
ترجمه منشور حقوق بشر كوروش اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهددين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .
من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد ،هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد .
من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،كسي به
ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او
خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد .
من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به
نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد
من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيردو بدون
پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد.
من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرستد و در هر
نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد ،و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ، مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند
من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت
تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد .
مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب
تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشندو حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ،مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوندو رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد .
و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .
كوروش
دعاي كوروش در حق سرزمين ايران : اهورا مزدا ، اين سرزمين را ، اين مرز و بوم را ، از كينه ، از
دشمن ، از دروغ و از خشكسالي حفظ كند
اينک که من از دنيا ميروم بيست وپنج کشور جزء امپراتوري ايران
است. و در تمام اين کشور ها پول ايران رواج دارد وايرانيان در
آن کشور ها داراي احترام هستند . و مردم کشور ها در ايران نيز
داراي احترام هستند.
جانشين من خشايار شا بايد مثل من در حفظ اين کشور ها
بکوشد . وراه نگهداري اين کشور ها آن است که در امور داخلي
آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.
اکنون که من از اين دنيا مي روم تو دوازده کرور در يک زر در
خزانه سلطنتي داري و اين زر يکي از ارکان قدرت تو ميباشد .
زيرا قدرات پادشاه فقط به شمشير نيست بلکه به ثروت نيز
هست . البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين ذخيره بيفزايي نه
اينکه از آن بکاهي . من نمي گويم که در مواقع ضروري از آن
برداشت نکن ، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است که هنگام
ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولين فرصت آنچه برداشتي
به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پيوسته
وسايل رضايت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبار هاي غله در نقاط مختلف
کشور هستم و من روش ساختن اين انبار ها را که از سنگ
ساخته مي شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون
انبار ها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن بوجود نمي آيند و
غله در اين انبار ها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو
بايد بعد از من به ساختن انبار هاي غله ادامه بدهي
تا اينکه همواره آذوقه دو و يا سه سال کشور در آن انبار ها
موجود باشد . و هر ساله بعد از اينکه غله جديد بدست آمد از غله
موجود در انبار ها براي تامين کسري خواروبار از آن استفاده کن
و غله جديد را بعد از اينکه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به
اين ترتيب تو هرگز براي آذوغه در اين مملکت دغدغه نخواهي
داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشکسالي شود .
هرگز دوستان ونديمان خود را به کار هاي مملکتي نگمار و براي
آنها همان مزيت دوست بودن با تو کافي است . چون اگر دوستان
ونديمان خود را به کار هاي مملکتي بگماري و آنان به مردم ظلم
کنند و استفاده نامشروع نمايند نخواهي توانست آنها را به
مجازات برساني چون با تو دوست هستند و تو ناچاري رعايت
دوستي بنمايي .
کانالي که من ميخواستم بين شط نيل و درياي سرخ بوجود بياورم
هنوز به اتمام نرسيده و تمام کردن اين کانال از نظر بازرگاني و
جنگي خيلي اهميت دارد تو بايد آن کانال را به اتمام برساني و
عوارض عبور کشتي ها از آن کانال نبايد آنقدر سنگين باشد که
ناخدايان کشتي ها ترجيح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اينکه در اين قلمرو ،
نظم و امنيت برقرار کند ، ولي فرصت نکردم سپاهي به طرف
يونان بفرستم و تو بايد اين کار را به انجام برساني . با يک
ارتش قدرتمند به يونان حمله کن و به يونانيان بفهمان که پادشاه
ايران قادر است مرتکبين فجايع را تنبيه کند .
توصيه ديگر من به تو اين است که هرگز دروغ گو و متملق را به
خود راه نده ، چون هردوي آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم
دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط
نکن ، و براي اينکه عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون
ماليات وضع کردم که تماس عمال ديوان با مردم را خيلي کم کرده
است و اگر اين قانون را حفظ کني عمال حکومت با مردم زياد
تماس نخواهند داشت .
افسران وسربازان ارتش را راضي نگه دار و با آنها بدرفتاري
نکن . اگر با آنها بد رفتاري کني آنها نخواهند توانست معامله
متقابل کنند . اما در ميدان جنگ تلافي خواهند کرد ولو به قيمت
کشته شدن خودشان باشد و تلافي آنها اينطور خواهد بود که
دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اينکه وسيله
شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو
بتوانند بخوانند وبنويسند تا اينکه فهم وعقل آنها بيشتر شود
وهر چه فهم وعقل آنها بيشتر شود ، تو با اطمينان بيشتري
ميتواني سلطنت کني . همواره حامي کيش يزدان پرستي باش . اما
هيچ قومي را مجبور نکن که از کيش تو پيروي نمايد و پيوسته و
هميشه به خاطر داشته باش که هرکس بايد آزاد باشد و از هر
کيش که ميل دارد پيروي نمايد .
بعد از اينکه من زندگي را بدرود گفتم . بدن من را بشوي و آنگاه
کفني را که من خود فراهم کرده ام بر من به پيچان و در تابوت
سنگي قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است
مسدود نکن تا هرزماني که ميتواني وارد قبر بشوي و تابوت
سنگي مرا در آنجا ببيني و بفهمي ، که من پدر تو پادشاهي مقتدر
بودم و بر بيست وپنج کشور سلطنت ميکردم ،مردم و تو نيز مثل
من خواهي مرد
. زيرا سرنوشت آدمي اين است که بميرد ، خواه پادشاه بيست
وپنج کشور باشد خواه يک خارکن و هيچ کس در ان جهان باقي
نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست مي آوري وارد
قبر من بشوي و تابوت را ببيني ، غرور وخود خواهي برتو غلبه
خواهد کرد ، اما وقتي مرگ خود را نزديک ديدي ، بگو قبر مرا
مسدود نمايند و وصيت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا
اينکه بتواند تابوت حاوي جسد تو را ببيند .
زنهار زنهار ، هرگز هم مدعي وهم قاضي نشو اگر از کسي ادعايي
داري موافقت کن يک قاضي بيطرف آن ادعا را مورد رسيدگي
قرار دهد . و راي صادر نمايد . زيرا کسي که مدعي است اگر
قاضي هم باشد ظلم خواهد کرد .
هرگز از آباد کردن دست برندار . زيرا که اگر از آباد کردن دست
برداري کشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت زيرا اين قاعده
است که وقتي کشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود . در
آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازي را در درجه
اول قرار بده .
عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته
ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولي عفو بايد فقط
موقعي بکار بيفتد که کسي نسبت به تو خطايي کرده باشد و اگر به
ديگري خطايي کرده باشد و تو خطا را عفو کني ظلم کرده اي زيرا
حق ديگري را پايمال نموده اي .
بيش از اين چيزي نميگويم اين اظهارات را با حضور کساني که
غير از تو در اينجا حاضر هستند ، کردم . تا اينکه بدانند قبل از
مرگ من اين توصيه ها را کرده ام و اينک برويد و مرا تنها
بگذاريد زيرا احساس ميکنم مرگم نزديک شده است .